دیروز راه می رفتم و حرف می زدم با تلفن م. فکر کردم ناراحتی نداره که ل اینطوری هست چون اگر نبود الان نبود یعنی در هر حالت همین بود که هست . و گفتم من که می دونم نمی رسیم . بعد . گفت . شاید برای یکی از معدود بارها . وقتی اون حرف رو زدم نمی دونم چقدر حرفم رو باور داشتم نمی دونم .بهرحال چنین چیزی هست زوآس رو انصراف دادم و کلا با ل و ار حرف نزدم بعدش . بافتنی چقدر بافتم . چقدر به رج ها نگاه کردم . چقدر ,دونم ,ناراحتی نداره منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Lady_moon انجمن بلوچستان دانلود بازی و برنامه اندروید ورامین ساز webdes حمل و نقل سناتور سیف مدرسه شاد با محیطی شاداب بهترین سایت کتابخانه عمومی اندیشه دانلود جدید